محمد صفدر

کارشناس مدیریت صنعتی

کارشناس مدیریت صنعتی

محمد صفدر

محمد صفدر
کارشناس مدیریت صنتعتی

با سلام خدمت بازدید کنندگان محترم
این وبلاگ شخصی در زمینه علمی و پژوهشی مرتبط با رشته مدیریت می باشد

mohamadsafdar@gmail.com

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۳۳ مطلب توسط «محمد صفدر» ثبت شده است

 

آیا در حال فروش محصول خاصی هستید و نیاز به بهبود اوضاع فروش دارید؟ باید روانشناسی بازار را به صورت عمیق درک کنید تا بتوانید از آن در جهت افزایش فروش خودتان استفاده کنید.

به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ در این مقاله درباره ۱۲ نکته مهم از روانشناسی فروش بحث می شود. بسیاری از نخبه‌های دنیای بازاریابی ایده‌های ساده‌گرایانه‌ای را در مورد روانشناسی فروش آموزش می‌دهند. آنها بر این نکته اصرار دارند که با استفاده از فهرستی از عوامل انگیزه بخش و هرم نیازها می‌توان موضوعی را به خوبی به مردم فهماند و از آنها استفاده کرد.

چه مزخرفاتی! من حتی نمی‌توانم درک کنم چرا پسری که امروز در فروشگاه دیدم دوازده تا تن ماهی را در یک نایلکس قرار داد ولی کنسرو لوبیایش را در یک نایلکس جدا! آن وقت چطور می‌خواهم روانشناسی انسانی را در چند نکته مفید و مختصر خلاصه کنم؟

انسان ها شخصیتی کاملا پیچیده و اسرارآمیز دارند. به همین خاطر است که همه ما درگیر شناخت و درک همنوعان‌مان هستیم. با این حال، اکنون که شما دیگر از فروش و بازاریابی ترسی ندارید، می‌خواهم چند نکته اساسی از روانشناسی فروش را برایتان بگویم تا از آنها در هنگام فروش بهره بگیرید.

۱. مردم بر اساس احساسات شان تصمیم می‌گیرند

تصمیمات انسان‌ها بر پایه احساسات، نیازها و عواطف آنها شکل می‌گیرد و فرآیندی منطقی را طی نمی‌کند. به همین دلیل است که تاکید بر مزایا کلید متقاعد کردن مردم به شمار می‌آید.
زمانی که شما مشغول نوشتن هستید باید از خودتان بپرسید: «چه چیزی می‌تواند احساسات مردم را برانگیزد؟!»

۲. مردم تصمیمات‌شان را با حقایق توجیه می‌کنند

به عنوان مثال: مردی به یک آگهی تبلیغاتی نگاه می‌کند که در آن عکسی از یک خودرو اسپورت نقش بسته است و به سرعت عاشق آن خودرو می‌شود اما او نمی‌تواند خود را متقاعد کند که بر اساس احساساتش به خرید آن خودرو اقدام کند؛ بنابراین شروع به خواندن مشخصات تکنیکی مانند قدرت موتور، ویژگی‌های ایمنی و نیاز به مراقبت‌های بعدی کم می‌کند.

او آن خودرو را می‌خواهد زیرا باعث می‌شود احساس خوبی پیدا کند اما زمانی آن را خواهد خرید که خود را از لحاظ منطقی قانع کرده باشد.

۳. خودمحور هستند

صفت «خودمحور» به معنای آن است که شخصی تمام امور را بر محور خودش انجام دهد. همه ما معنی این کلمه را چنان که به خودمان مربوط است در نظر می‌گیریم. بنابراین توجه داشته باشید که آگهی تبلیغاتی شما باید به این سوال ناپرسیدنی پاسخ دهد که «خب این محصول چه ارتباطی به من دارد؟!»

اگر کمی عمیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، این سوال کمی تغییر می‌کند و به این شکل ظاهر می‌شود: «این محصول چگونه باعث می‌شود که من احساس ارزشمندی کنم؟»

۴. مردم به دنبال ارزش هستند

ارزش، یک رقم ثابت نیست. ارزش به آن چیزی بستگی دارد که شما عرضه می‌کنید، مبلغی که دیگر رقبا طلب می‌کنند، هزینه‌ای که معمولا مشتری پرداخت می‌کند و همچنین به میزان علاقه مشتری به محصول و توجه او به تفاوت‌های میان محصول شما و دیگر محصولات نیز وابسته خواهد بود.

شما باید ارزشی عرضه کنید که یا هم تراز یا برتر از مبلغ محصول‌تان باشد. هر چه نسبت ارزش محصول‌تان به قیمت آن بیشتر باشد، مردم رغبت بیشتری به خرید آن پیدا خواهند کرد.

۵. مردم در قالب مردم فکر می‌کنند

مغز انسان کامپیوتر نیست؛ ماشین حساب یا پردازنده اطلاعاتی هم نیست. دانشمندان نشان داده‌اند که اولین عملکرد مغز انسان رسیدگی به تعاملات اجتماعی است.

به یاد دارید که چگونه مسئله‌های دوران ریاضی دوران مدرسه در قالب موقعیت‌های زندگی واقعی عنوان می‌شدند؟ حل کردن آنها همیشه آسان تر از مسئله‌های انتزاعی بود. بنابراین آگهی تبلیغاتی شما نیز باید شامل اسامی، ضمایر شخصی، نقل قول‌ها، شواهد، داستان‌ها و عکس‌هایی از مشتریان راضی باشد.

۶. شما نمی‌توانید مردم را وادار به انجام کاری کنید

باید اعتراف کنم در روانشناسی فروش هیچ نوع هیپنوتیزم یا دیگر فنون روانشناسی کار نمی کند. زمانی که مردم خرید می‌کنند به این دلیل نیست که شما آن ها را هیپنوتیزم کردید یا وردی جادویی را در گوش آنها خوانده‌اید.

شما می‌توانید اصرار کنید یا فشار وارد کنید اما در نهایت مردم کاری را انجام می‌دهند که می‌خواهند. این به آن معنا است که وظیفه شما نشان دادن ارتباط محصول‌تان به نیازهای مردم است.

۷. مردم عاشق خرید کردن هستند

بعضی‌ها می‌گویند مردم دوست ندارند چیزی به آنها فروخته شود. حقیقت ندارد.
مردم دوست دارند چیزهایی بهشان فروخته شود. آنها عاشق این هستند که محصولات و تجربه‌های جدید را از آن خود کنند.
چیزی که مردم دوست ندارند این است که سرشان کلاه گذاشته شود یا با آنها بدرفتاری شود. بنابراین باید چنین مواردی را از فرآیند بازاریابی خود حذف کنید.
به جای آن که بخواهید چیزی به مردم بفروشید، بهتر است به آنها کمک کنید. محصولات خوبی به فروش برسانید، پیشنهادهای جذابی ارائه کنید و با انصاف با مردم رفتار کنید. این فرمول اطمینان بخش موفقیت است.

۸. مردم به طور ذاتی در خرید، شکاک هستند

اغلب مردم نسبت به هر گونه پیشنهادی به دیده شک می‌نگرند. آنها به دنبال آن هستند که از خطرات دوری کنند.
شما هیچ‌گاه نمی‌توانید سطح شک و تردید یک شخص خاص را پیش‌بینی کنید، پس بهتر است از قبل تمام شواهد و مدارک مورد نیاز از قبیل نتایج نظرسنجی، نتایج آزمایش‌ها، آمار و ارقام و داده‌های علمی را در ذهن یا در کیف خود داشته باشید.

۹. مردم همیشه دنبال چیزی هستند

عشق، ثروت، شکوه، آسایش، امنیت؛ مردم به طور ذاتی ناراضی هستند و کل عمرشان را در جستجوی رضایتمندی می‌گذرانند.
در ساده‌ترین حالت ممکن باید بدانید که نوشتن یک آگهی تبلیغاتی خوب به مردم نشان می‌دهد که چگونه محصول یا خدمات شما می‌تواند یک یا چند نیاز آنان را برطرف کند.

۱۰. مردم به دلیل راحتی و انحصاری بودن، مستقیم خرید می‌کنند

اگر مردم بتوانند محصولات شما را به آسانی از نزدیکترین فروشگاه تهیه کنند، حتما این کار را خواهند کرد. بنابراین اگر آنها محصولات‌تان را به طور مستقیم از خود شما نمی‌خرند، به این دلیل است که آنها نتوانسته‌اند آن آیتم‌ها را در جای دیگری پیدا کنند. (یا نمی‌دانند که کجا می‌توانند آنها را خریداری کنند.)
به همین دلیل است که شما باید در آگهی تبلیغاتی خود راحتی و انحصاری بودن خرید محصول مورد نظر را یادآوری کنید.

۱۱. مردم دوست دارند محصول‌تان را قبل از خرید ببینند، بشنوند، لمس کنند، مزه یا بو کنند

برخی از مردم هیچ‌گاه به صورت اینترنتی خرید نمی‌کنند زیرا نمی‌توانند محصول مورد نظر را به طور کامل مورد بررسی قرار دهند. برخی از محصولات، مانند کتاب یا سی دی آنقدر شناخته شده هستند که بتوان به صورت اینترنتی آنها را خرید زیرا شک و تردید خیلی کمی در مورد کیفیت فیزیکی محصول وجود دارد.
اما فروش آنلاین محصولات دیگری مانند لباس یا غذا کمی سخت‌تر است. (حداقل تا زمانی که مردم تجربه خرید رضایت‌بخشی پیدا کنند.) دلیل این موضوع این است که کیفیت این محصولات قابل تغییر است.
به نحوه خرید مردم در فروشگاه‌ها فکر کنید و از خود بپرسید که آیا برخی از عناصر تجربه احساسی خرید از پیام تبلیغاتی شما جا مانده‌اند؟

۱۲. بسیاری از مردم از جمعیت تبعیت می‌کنند

ما به دیگران نگاه می‌کنیم تا رهنمایی بگیریم، به ویژه زمانی که در مورد چیزی احساس عدم اطمینان داشته باشیم، می‌پرسیم: «دیگران در این مورد چه فکری می‌کنند؟ چه احساسی دارند؟ چه کار می‌کنند؟» آن گاه بر اساس پاسخ‌هایمان عمل می‌کنیم.

به همین دلیل است که شواهد و اسناد تاریخی تاثیر شگفت انگیزی دارند.

البته این در اصل ظاهر موضوع است. روانشناسی به ویزه روانشناسی فروش حیطه‌ای عمیق و همواره در حال رشد است و اگرچه من دوست ندارم مسائل را دشوارتر از آنچه هست جلوه دهم اما به نظر می رسد دانستن نحوه عملکرد مردم و از آن مهمتر، دلیل کارهای آنان بسیار سودمند باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۱
محمد صفدر
فروش بهتر ، افزایش فروش
برای اینکه شما فروشنده خوبی باشید و فروش بهتر و بیشتری داشته باشید باید این 20 عادت بد را ترک کنید.

رعایت نکاتی برای فروش بهتر 

آیا می خواهید آمار و ارقام فروش را بهبود دهید؟ یا شاید قصد دارید از حالت رکود خارج شوید؟ برای دستیابی به این اهداف و داشتن فروش بهتر باید این عادات را کنار بگذارید.فروش بهتر

فروش بهتر

اگر کسب و کاری را شروع کرده اید و مشتریانی دارید، بنابراین فروش شما قابل افزایش است. نکته مهم آن است که از روش های مناسب برای افزایش فروش استفاده کنید.

پائولو کوییلو، نویسنده معروف، می گوید:همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم. در طول زمان همه ما گرفتار عادت هایی می شویم که ترک کردن شان سخت است. این عادت ها به تدریج به بخشی از شخصیت ما تبدیل می شوند و روی زندگی شخصی و کاری مان تاثیر نامناسب می گذارند.

فروش بهتر

برای فروش بهتر و جذب مشتری چه کنیم؟


در حرفه فروش و بازاریابی نیز افراد پس از مدتی دچار عادت هایی می شوند که اگر آنها را اصلاح نکنند، نمی توانند در مسیر پیشرفت گام برداند. در اینجا 20 عادت فروش را که باید هرچه سریع تر ترک کنیم، به شما معرفی می کنیم. حتی اگر یکی از این عادت ها را هم در خود می بینید باید خیلی زود به فکر از بین بردن آن بیفتید تا فروش بهتری داشته باشید.
 
 
1- فقدان یا عدم توجه به اعتبارسنجی: یک فروشنده حرفه ای باید بتواند به درستی اعتبارسنجی انجام دهد تا وقت خود را بیهوده برای افرادی که نمی توانند مشتری خوبی برای او باشند، سرمایه گذاری نکند.

2- به تاخیر انداختن مشتری یابی: یافتن مشتری جدید شریان حیاتی یک کسب و کار است و به همین دلیل تاخیر انداختن در این فرایند را باید از بین برد.

3- عجله کردن در مرحله معرفی:عدم اعتمادسازی کافی و عجله کردن برای فروش باعث می شود که خریدار احساس خوبی از ارتباط با فروشنده به دست نیاورد.

4- استفاده از موضوعات بی ربط در گفت و گو با مشتری: باید سعی کنیم تا جایی که ممکن است از مسیر فروش خارج نشویم.

5- عدم به روز رسانی مهارت های فروش:مانند هر مهارت دیگری، مهارت های فروش نیز باید بنا به اقتضائات بازار و تغییر رفتار خرید مشتریان، به روز رسانی شوند.

6- وابستگی به یک مشتری بزرگ: اگر یکی از مشتریان بزرگ شما تصمیم بگیرد که دیگر با شما کار نکند، چگونه می خواهید ضرر از دست دادن او را جبران کنید. فلسفه پخش مویرگی این است که اگر روزی یکی از مشتریان کلیدی به هر دلیلی تصمیم به قطع همکاری گرفت، شرکت آنقدر در بازار نفوذ کرده باشد که بتواند این اتفاق را مدیریت کند. وابستگی به یک مشتری بزرگ باعث می شود که شرکت مجبور شود برای از دست ندادن او با هر شرطی که گذاشت کنار بیاید.

7- عدم محصول شناسی: فروشنده تا زمانی که اطلاعاتش در مورد محصول کامل نیست، نباید درباره آن با مشتری صحبت کند.

8- بیشتر از گوش کردن، حرف زدن: فروشنده باید سوال بپرسد، گوش کند و حرف های مشتری را با عبارات جدیدی برای خود او تکرار کند.

9- نگاه صرفا کمّی به فروش: درست است که فروش با اعداد و ارقام سر و کار دارد اما آشنایی با مهارت های ارتباطی و روانشنانسی نیز بخش مهمی از آن را تشکیل می دهند.

10- عدم تبدیل ویژگی ها به منافع: فروشنده باید به جای اینکه روی ویژگی های محصولش تمرکز کند با هوشمندی آن ویژگی ها را تبدیل به منافعی برای مشتری کند و در گفت و گو با مشتری روی آن منافع مانور دهد.

11- ترس داشتن از قیمت: خیلی از فروشنده ها هستند که حتی بیشتر از مشتری دغدغه قیمت را دارند. در صورتی که اگر فروشنده به اینکه با کار خود برای مشتری ارزش آفرینی می کند، اعتقاد داشته باشد، هیچ وقت قیمت به دغدغه ذهنی او تبدیل نخواهدشد.

12- عدم پیگری کردن: فروش با سفارش گرفتن تمام نمی شود. فروشنده ای که می خواهد فروش های تکرارشونده داشته باشد باید مطمئن شود که سفارش مشتری سر وقت و تمام و کمال به او تحویل داده می شود.
 
فروش بهتر

راه های رسیدن به موفقیت و فروش بهتر


13- عدم شناخت مشتری: آیا مشتری شما در سایت هایی مانند لینکداین عضویت دارد؟ آیا شرکت مشتری شما وبسایتی دارد که از طریق آن بتوانید اطلاعاتی درباره آنها به دست بیاورید؟

14- عدم شخصی سازی پیام: پیام های بازاریابی باید برای هر مشتری شخصی سازی شوند و با توجه به نیازها، عادات، فرهنگ و رفتار خاصی آن مشتری به او ارائه شوند.

15- اشتباه در گفتن یا نوشتن اسم مشتری: در مکاتبات باید دقت شود که نام مشتری به درستی نوشته شود. همچنین در ارتباطات شفاهی باید نام مشتری درست بیان شود. به هیچ وجه نباید از مخفف کردن اسامی که گاه در روابط دوستانه به کار می رود، استفاده کرد. یک اشتباه تایپی کوچک می تواند به قیمت از دست رفتن یک معامله بزرگ تمام شود.

16- استفاده از واژه های ناآشنا برای مشتری: گاهی اوقات فروشنده برای آنکه برای خودش و شرکتش پرستیژ ایجاد کند، واژه هایی را به کار می برد که مشتری هیچ چیزی از آنها نمی فهمد. استفاده از واژگان انگلیسی برای این کار بسیار متداول است.
عباراتی همچون ERP، CRM و R&D شاید برای شما کاملا طبیعی باشد اما مشتری با آنها آشنایی ندارد. با زبان خود مشتری با او صحبت کنید.

17- حدس زدن درباره خواسته مشتری: به جای اینکه درباره خواسته مشتری حدس بزنید و آن حدس را پایه و اساس کار خود قرار دهید، خیلی راحت از او سوال بپرسید. فراموش نکنید که انسان ها تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند.

18- زیادی به بروشورهای فروش متکی بودن: در فروشگاهی مشغول خرید کردن بودم که فروشنده ای وارد شد و بروشور محصولاتش را جلوی مشتری گذاشت تا اجناسش را بررسی کند و خودش رفت در گوشه ای ایستاد. در اینجا این فرد را نمی توان فروشنده نامید. او فقط یک حمل کننده بروشور است که سفارش مشتری را دریافت می کند.

19- نامنظم بودن: فروشنده ویترین یک شرکت است. کدام مشتری را سراغ دارید که مایل باشد از شرکتی خرید کند که ویترینش کثیف و به هم ریخته است؟

20- همیشه عذرخواهی کردن یا هیچ وقت عذرخواهی نکردن: همان طور که عذرخواهی نکردن از مشتری به خاطر اشتباهی که رخ داده نشان از بی توجهی و عدم مسئولیت پذیری فروشنده دارد، عذرخواهی کردن بیش از حد از مشتری هم نشان دهنده اعتماد به نفسپایین فروشنده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۰
محمد صفدر

 

اصول مذاکره بازاریابی ؛ در میان سرفصل های اصول مذاکره، واژه ای با عنوان سخنرانی آسانسوری وجود دارد. این واژه به معنی سریع و ساده برای معرفی فرد، محصول ، خدمات ، شرکت یا رویداد به عنوان یک ارزش کلیدی می باشد که در طی مذاکرات تجاری کاربرد دارد

 

لحن مذاکره مطلوب تاثیر بسیار زیادی روی ارتباطات انسانی و در نتیجه موفقیت های شغلی و حتی اجتماعی گذاشته می شود. مذاکره خوب به عنوان یک هنر، نیازمند ذات و ذوق هنری است و اما به عنوان یک علم قابل آموختن و آموزش نیز در برخی موارد می باشد. به همین دلیل است که به اعتقاد کارشناسان پارک بازاریابی ایران اگر فردی بتواند از هر دو استفاده کند، مطمئنا می تواند تاثیری بزرگی در طی جلسات مذاکره بازاریابی و فروش ایجاد نماید.

اجازه دهید در مورد اصول مذاکره بازاریابی کمی صحبت کنیم. در واقع سخنرانی آسانسوری این گونه است که شخص باید بتواند توضیح کامل، جامع و مختصری از موضوع مورد نظر خود را در یک بار استفاده از آسانسور و در بازه زمانی سی تا صد و بیست ثانیه ارائه نماید.

بدین ترتیب که اگر این گفتمان آسانسوری در این مدت زمان، جذاب و ارزش آفرین باشد می تواند با تنظیم قرار ملاقات همراه گردد. you-can-read-him-like-an-open-book

به منظور اجرای یک گفتمان آسانسوری ایده آل، ترفندهای مذاکره حرفه ایزیر مطرح می گردد.

۱- مشخص نمودن هدف نهایی؛ بدین معنا که مراقب باشید هدف خود را گم نکنید

۲- برای نقش های مختلف ارائه های متنوعی آماده کنید؛ مراقب باشید که دارید با چه کسی صحبت می کنید. با همه به یک شکل ایده بازاریابی را مطرح نکنید!

۳- به صحبت ها اشتیاق و باور داشته باشید؛ در زمان مذاکره، ایده های بازاریابی نیاز به انرژی مضاعف و ایجاد اشتیاق دارند. باید در طی مذاکره تأثیر گذار باشید.

۴- از اصطلاحات فنی و آکادمیک استفاده نکنید؛ در نظر داشته باشید که اغلب سرمایه گذاران و حتی برخی مشتریان دانش تخصصی و بالایی در مورد فعالیت شما ندارند. این افراد معمولا بازاریابان قوی هستند که بازارها را به خوبی می شناسند و شما باید مطالب را قابل درک برای این افراد توضیح دهید تا امکان پردازش اطلاعات برای این افراد فراهم گردد.

۵- لباس مناسبی انتخاب کنید؛ یک نکته تکراری اینکه یکی از مهم ترین راه های تاثیرگذاری در ۳ ثانیه اول ملاقات بدون آنکه سخنی گفته شود، نوع پوشش شماست.

۶- قلاب بیندازید؛ در اولین جملات توجه طرف مقابل را با پرسیدن یک سوال خاص یا ارائه آماری تعجب آور برای شنیدن بیشتر جلب کنید. نتایج یک تحقیق نشان می دهد که هدف ۱۰ تا ۱۵ ثانیه اول جذب مخاطب برای گوش دادن به ۴۵ تا ۵۰ ثانیه آتی صحبت های شماست.

۷- از هجو گویی بپرهیزید؛ زمان محدود مذاکره آسانسوری فرصت مناسبی برای استفاده از هجویات نیست. البته اگر خاطره مشترکی دارید، به صورت خیلی خلاصه بیان کنید.

۸- ایده بازاریابی خود را به صورت کامل توضیح دهید؛ با شرح محصول و خدمات شرکت شروع کنید و بر نیازی که از مشتریان رفع می نمایید، متمرکز شوید و اگر می توانید اطلاعات و آماری که ارزش کاری شما را مشخص کند ادامه دهید.

۹- ارتباط موضوع خود را حفظ کنید.

وجه تمایز خود را به طور کامل مشخص نموده و ارتباط میان موضوعات را به صورت هدفمند بیان کنید.

۱۰- با سوال پرسیدن طرف مقابل را درگیر کنید؛ البته در صورتی که زمان اضافه داشید این کار را انجام دهید. در غیر اینصورت این کار پیشنهاد نمی شود.

۱۱- طرف مقابل را از اهمیت موضوع مطلع کنید؛ مردم معمولا در ابتدای مذاکرات جبهه می گیرند. پس باید با یکی از ابزارهای در دسترس جذابیت را برای محصول خود ایجاد نمایید.tumblr_lfjtzd9CoR1qe3rkfo1_500

۱۲- برای سوال های احتمالی آماده باشید؛ شما باید تمام سوال های احتمالی مخاطب را پیش بینی نموده و جواب مناسب آن را آماده داشته باشید.

۱۳- جمع بندی داشته باشید؛ یک صورتجلسه مناسب با تمام جزئیات، تنها راه شما برای ماندگاری در ذهن مخاطب است.

۱۴- نه دروغ بگویید و نه همه چیز را هم بگویید؛ تاکنون تجربه ای را نداشته ام که قراردادی به علت عدم افشای تمام اطلاعات در اولین جلسه منحل شده باشد. در نظر داشته باشید که در جلسات اول فروش، اغلب به دنبال ایرادات احتمالی هستند.

۱۵-  تمرین داشته باشید؛ بهترین پیشنهاد این است که در مقابل آینه بایستید و با خودتان صحبت کنید و یا از خودتان فیلمبرداری کنید تا بتوانید ایرادات احتمالی را ببینید.

۱۶- فراموش ننمایید؛ تکرار و تمرین باعث می شود که موضوعی را فراموش نکنید.

۱۷- از همه مهمتر اینکه زبان بدن Body Language مناسب داشته باشید؛ شما باید با حرکات بدن و صورت جلب اعتماد کنید، در غیر این صورت بدون آنکه شخص مقابل دلیل قانع کننده ای داشته باشد نسبت به صحبت های شما جبهه می گیرد.

۱۸- اطلاعات را به روزرسانی کنید؛ ارائه یک آمار قدیمی نه تنها تمام زحمات شما را برای جذب فرد مورد نظر زیر سوال خواهد برد بلکه حس مواجهه با دروغ و بی اعتمادی را در فرد تشکیل خواهد داد که موجبات هرگونه تلاش مجدد برای جذب دوباره فرد را با ناکامی مواجه خواهد کرد.

۱۹- ایده های خود را درست بیان کنید؛ اگر نتایج حاصل از ایده های بازاریابی به شکل درست ارائه شوند، مخاطبان در جلسه اول کمتر به دنبال روش و فرایند می روند.

۲۰- کارت ویزیت ارائه کنید؛ کاملا ضروری است که کارت ویزیت خود یا شرکت یا حتی کاتولوگ نمونه محصول را به همراه داشته باشید. در غیرانصورت مخاطب در مورد جایگاه شما در شرکت دچار سردر گمی می شود.

فراموش نکنید که انجام ترفندهای فوق موجب ایجاد یک برند شخصی قوی در ذهن مخاطب شما خواهد گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۹
محمد صفدر

 

 

 

 

فروش حرفه‌ای مانند آشپزی ترکیبی از علم و هنر است. هرگز بدون این هفت ماده اولیه ارزشمند، قدم به آشپزخانه نگذارید. اگر برای طبخ غذای خود، هر یک از آن‌ها را در اختیار ندارید و یا آن‌ها را با نسبت یا ترتیب اشتباه با‌هم ترکیب کنید، هیچ فروشی انجام نمی‌شود.

بیایید از تشبیه دیگری استفاده کنیم. فروش مانند شماره‌گیری یک شماره تلفن هفت‌رقمی است. اگر می‌خواهید با فرد آن‌طرف خط ارتباط برقرار کنید، باید این اعداد را با ترتیب صحیح وارد کنید. در فروش نیز باید از این فرایند مشخص هفت‌مرحله‌ای پیروی کنید تا بیشترین مقدار فروش، فروش مجدد و مشتریان معرفی‌شده را برای خود تضمین کنید.

قانون ۱: تشخیص مشتریان واقعی

اولین قانون موفقیت در فروش «تخصیص زمان بیشتر به مشتریان احتمالی بهتر» است. ممکن است مشتریان احتمالی زیادی برای محصولات و خدمات شما وجود داشته باشند، اما همه آن‌ها مشتریان احتمالی مناسب شما نیستند. همان‌طور که در فصل ۵ درباره استراتژی بازاریابی هشدار دادیم، در این بخش نیز درباره فرایند فروش هشدار می‌دهیم. اغلب مشتریان احتمالی برای شرکت شما و محصولات و خدمات شما مناسب نیستند.

خریداران اصلی محصولات و خدمات شما چه کسانی هستند؟ در بسیاری از کسب‌و‌کارها، ۲۰ درصد مشتریان، ۸۰ درصد محصولات و خدمات را می‌خرند. کار مهم شما پیدا کردن آن ۲۰ درصد از مشتریان است. اگر در کار معامله سهام هستید، باید مشتریانی پیدا کنید که بیش از همه معامله می‌کنند. اگر تبلیغات می‌فروشید، باید مشتریانی پیدا کنید که بیشترین تبلیغات را می‌خرند.

این موضوع کاملا واضح است، اما بسیاری از صاحبان کسب‌و‌کارها هیچ شناختی از بهترین مشتریان خود ندارند. وقتی از شرکت‌های مختلفی بازدید می‌کنیم که تحقیقات گسترده‌ای در بخش بازاریابی انجام می‌دهند، با این وجود تیم فروش آن‌ها هدر دادن همه‌جانبه زمان و پول را متوقف نمی‌کند، به‌شدت متعجب می‌شویم. افراد بخش خدمات مشتری، تیم بازاریابی و نیروی فروش خود را گرد‌هم آورید تا درباره بهترین خریداران بازار صحبت کنند.
اولین کار شما تشخیص مشتریان واقعی از افراد مردد است. وقت کافی اختصاص داده و سوالاتی بپرسید. انرژی و منابع فروش شما محدود هستند. نمی‌توانید آن‌ها را برای افرادی هدر دهید که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند از شما خرید کنند.
مشتری احتمالی مناسب ویژگی‌هایی دارد که می‌توان آن‌ها را اینگونه طبقه‌بندی کرد:

• زمان‌بندی: مشتری احتمالی نیازی واقعی دارد که توسط محصولات و خدمات شما برآورده می‌شود و هم‌اکنون این نیاز وجود دارد.

• مشکل: مشتری احتمالی مشکلی شفاف و مشخص دارد که محصول و خدمت شما آن‌را حل می‌کند.

• ارزش: مشتری احتمالی هدف مشخصی دارد که با کمک محصولات و خدمات شما با هزینه‌ای بسیار کمتر از ارزش خود هدف، می‌تواند به آن دست یابد.

• درد: مشتری ناراضی است و یا ناخرسندی‌هایی‌ دارد که برطرف کردن آن‌ها از عهده محصولات و خدمات شما ساخته است.
• نتیجه: مشتری احتمالی نیازی دارد و یا می‌خواهد به نتایج مشخصی دست یابد و محصولات و خدمات شما باعث می‌شود که سریع‌تر، بهتر و ارزان‌تر به آن نتیجه دست یابد و بدون استفاده از این محصولات و خدمات چنین امکانی برایش میسر نمی‌شد.
شفافیت مهم‌ترین عامل در هر شرایطی است. هم شما و هم مشتری احتمالی باید به‌وضوح بدانید که چه نیاز، مشکل، هدف، نتیجه یا دردی وجود دارد و چرا محصول یا خدمت شما روشی مقرون‌به‌صرفه برای مواجهه با آن‌هاست.

قانون ۲: ایجاد صمیمیت و اعتماد

با‌وجود همه داده‌ها و تخصص‌هایی که در فرایند فروش مورد استفاده قرار می‌گیرد، اکثریت قریب‌به‌اتفاق تصمیمات خرید بر پایه احساسات، مخصوصا احساس خریداران (یا اطرافیان آن‌ها) نسبت به محصول و فروشنده اتخاذ می‌شود. نوع احساس خریدار به فروشنده، نوع احساس او نسبت به کل شرکت را شکل می‌دهد.
بهترین فرایند فروش فرایندی است که طی آن، مشکلات مصرف‌کننده را – با جزئیات واقعی – به او گوشزد کرده و سپس مزایای حاصل از راه‌حل‌های خود را به او نشان می‌دهید. البته، بزرگ‌ترین بخش فروش تا بعد از فروش ادامه پیدا می‌کند.

وقتی فروشی انجام می‌دهید، باید خدمت یا محصول را تحویل دهید و مطمئن شوید که به‌طور رضایت‌بخشی نصب شده و مورد استفاده قرار می‌گیرد و تا زمان مشخصی بعد از فروش، پاسخگوی شکایات و نگرانی‌های مشتریان باشید. به همین دلیل، مشتری در ابتدا به‌دنبال ارتباط است. تا زمانی که مشتری نگران است، ارتباط با فروشنده بسیار مهم‌تر از خود محصول یا خدمت است.

قانونی با عنوان «قانون تلاش غیر‌مستقیم» در فروش وجود دارد. بر اساس این قانون هرچه بر ارتباطات (رویکرد غیرمستقیم) تمرکز کنید، فروش بهتری خواهید داشت. اما هرچه بیشتر بر فروش تمرکز کنید و ارتباطات را نادیده بگیرید، احتمال فروش یا برقراری ارتباط خوب با مشتری ضعیف‌تر خواهد شد.

اعتماد و اعتبار مهم‌ترین عوامل در ارتباطات فروش هستند. مشتری باید کاملا به شما (فروشنده) اعتماد کند و اطمینان قطعی داشته باشد که به تعهدات خود عمل خواهید کرد. مشتری باید معتقد باشد که کارایی محصول و خدمت شما همان است که در ابتدا گفته‌‌اید و به همان ترتیب هم باقی خواهد ماند.

صحبت به فروش منجر نمی‌شود. بین تعداد سوالاتی که درباره نیازها و خواسته‌های مشتری می‌پرسید و قدرت ارتباطی که شکل می‌دهید، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. صحبت به فروش منجر نمی‌شود، پرسیدن به فروش منجر می‌شود.

به علاوه، بین گوش‌دادن دقیق به پاسخ‌های مشتریان و میزان علاقه و اعتماد مشتری به شما رابطه مستقیمی وجود دارد. واقعیت این است که گوش دادن اعتماد به‌وجود می‌آورد. برای ایجاد ارتباطی قابل‌اعتماد بین فروشنده و مشتری، هیچ راهی سریع‌تر و موثرتر از پرسیدن سوالات بسیار از مشتری و گوش سپردن دقیق به پاسخ‌ها نیست.

هر‌چه دقیق‌تر به سخنان مشتری گوش بسپارید، علاقه و اعتماد او به شما افزون‌تر شده و پذیرای محصولات و خدمات شما خواهد بود. سوالات، کلید کار و اعتماد، عامل حیاتی در این فرایند هستند.

قانون ۳: تشخیص دقیق نیازها

بسیاری از مشتریان وقتی با شما صحبت می‌کنند نمی‌دانند نیازی دارند که برآوردن آن از عهده محصول یا خدمت شما ساخته است. آن‌ها افرادی مردد هستند و صرفا به جمع‌آوری اطلاعات می‌پردازند.
وقتی با مشتری صحبت می‌کنید، ممکن است نیازی داشته باشد که مشخص، نا‌مشخص یا غیرواقعی باشد. اگر نیاز مشخص باشد، ممکن است

مشتری روش دقیق برآورده کردن آن‌را بداند و یا نداند. ممکن است نیاز واقعی او با آنچه فکر می‌کند نیاز دارد، بسیار متفاوت باشد.

اگر نیاز نامشخص و مبهم باشد، شما و مشتری تنها از طریق معاینه و تشخیص می‌توانید نیازهای موجود را به‌دقت بشناسید و روش برآورده کردن آن‌ها به‌وسیله محصولات و خدمات خود را مشخص کنید.
در بسیاری از موارد، مشتری ممکن است فکر کند نیازی دارد، در‌حالی‌که شرایط او واقعا رضایت‌بخش است. او به محصول یا خدمت شما احتیاجی ندارد و کار شما به‌عنوان فروشنده حرفه‌ای آن است که این موضوع را به او گوشزد کنید.

پرسیدن سوالات مختلف کلی و جزئی و گوش‌سپردن به پاسخ آن‌ها، روش دقیق تعیین نیازها است. پردرآمدترین فروشنده‌ها، سوالات خود را از قبل به‌دقت آماده می‌کنند، آن‌ها را یاداشت کرده و به‌ترتیب می‌پرسند.
بدترین فروشنده کسی است که هرچه به ذهنش می‌رسد را بیان کند ودر حین مکالمه فروش، از یک مطلب به مطلب دیگر بپرد. پرسیدن سوالات نامرتبط بدون شک از اعتبار شما می‌کاهد و دستیابی به فروش را بسیار دشوار می‌کند.

قانون ۴: ارائه متقاعد‌کننده

ارائه همان چیزی است که منجر به فروش واقعی می‌شود. در فرایند فروش می‌توانید اشتباهات زیادی مرتکب شوید، اما کیفیت ارائه، تعیین‌کننده خرید یا عدم خرید مشتری است.
بهترین روش فروش، نشان دادن، توضیح دادن و پرسیدن یک سوال است. برای مثال می‌گویید: «این یک نرم‌افزار حسابداری برای مشاغل کوچک است که با آن می‌توانید همه اعداد کسب‌و‌کار خود را مدیریت کنید. آیا به این موضوع علاقه دارید؟»
در ارائه فروش از «فروش آزمایشی» استفاده کنید. این سوالی است که می‌تواند بدون متوقف‌کردن فرایند فروش، جوابی «منفی» داشته باشد، زیرا فرصت دیگری برای ارائه پاسخ در اختیار فروشنده قرار می‌دهد. برای مثال:

فروشنده: آیا مایلید این نرم‌افزار را روی کامپیوتر منزل خود نصب کنید؟
مشتری: نه ترجیح می‌دهم در دفتر خود از آن استفاده کنم.

فروشنده: مشکلی نیست. این نرم‌افزار هم روی کامپیوترهای خانگی کار می‌کند و هم روی سیستم‌های سرور.

به‌علاوه، در ارائه فروش قوی و حرفه‌ای، مرتبا به تجارب مشتریانی که با موفقیت از این محصول یا خدمت استفاده کرده‌اند اشاره می‌شود. داستانمشتریانی را تعریف کنید که شرایطی نزدیک یا مشابه با مشتریان احتمالی داشته‌، محصول یا خدمت شما را خریده‌اند و از نتایج آن راضی هستند.

قانون ۵: پاسخ‌گویی مؤثر  به اعتراضات

هیچ فروشی بدون اعتراض انجام نمی‌شود. اعتراض‌ها نشانگر علاقه هستند. هر‌چه مشتری احتمالی سوالات بیشتری درباره محصولات و خدمات شما بپرسد، احتمال اینکه علاقه کافی برای خرید آن‌ پیدا کند، بیشتر است.
«قانون شش» در مورد اعتراضات صدق می‌کند. این قانون می‌گوید تعداد اعتراضات به یک خدمت یا محصول بیشتر از شش مورد نیست. گاهی فقط یک یا دو مورد وجود دارد اما بیشتر از شش نخواهد شد. یک ورق کاغذ بردارید و پاسخ این سوال را بنویسید:

«مشتری احتمالی متناسب ممکن است چه دلایلی برای عدم خرید محصولات و خدمات من ارائه دهد؟»
حتی اگر ظرف مدت یک هفته یا یک ماه اعتراضات زیادی دریافت می‌کنید، می‌توان همه آن‌ها را در شش گروه یا کمتر طبقه‌بندی کرد. اعتراضات  احتمالی مهم را مشخص کنید و پاسخ‌هایی منطقی و مستحکم برای هر کدام از آن‌ها در نظر بگیرید تا وقفه‌ای در فرایند فروش ایجاد نشود.

قانون ۶: قطعی‌کردن فروش

بازیکنان گلف می‌‌گویند: «اولین ضربه را برای نمایش می‌زنیم، اما در ضربات بعد، پول جایزه را نشانه می‌رویم.»
تاکنون همه مراحل فروش که درباره آن‌ها صحبت کرده‌ایم را انجام داده‌ا‌ید، اما توانایی شما برای قطعی کردن فروش و وادار کردن خریدار به اتخاذ تصمیم خرید همان زمانی است که «پول را نشانه می‌روید.»
قدرتمندترین واژه در فرایند فروش «درخواست» است. افراد زیادی از عدم پذیرش و یا شنیدن واژه «نه» در مکالمه فروش هراسانند و به همین دلیل، هیچگاه درخواست نمی‌کنند. آن‌ها منفعلانه می‌نشینند و امیدوارند مشتری پیشقدم شده و خدمات و محصولات آن‌ها را بخرد. اما چنین اتفاقی به‌ندرت روی می‌دهد. حتی اگر مشتری محصولی را بخواهد، به آن نیاز داشته باشد، بتواند از آن استفاده کند و استطاعت مالی خرید آن را داشته باشد، مسئولیت فروشنده این است که به این موضوع پرداخته و از مشتری درخواست خرید کند.

دعوت به خرید. شاید ساده ترین تکنیک قطعی‌کردن فروش دعوت به خرید است. وقتی محصول را ارائه کردید، بپرسید: «آیا نگرانی یا سوالی دارید که در موردش صحبت نکرده باشیم؟»
وقتی مشتری می‌گوید: «نه، فکر می‌کنم در مورد تمام موارد صحبت شد.» با گفتن جمله «خوب، پس چرا آن‌را امتحان نمی‌کنید؟» مشتری را دعوت به خرید می‌کنید.
همچنین، می‌توانید درباره نحوه تحویل محصول یا خدمت صحبت کنید.
بسیاری از مشتریان تنها به‌اندازه یک درخواست با خرید فاصله دارند. تنها چیزی که احتیاج دارند کمی تشویق و ترغیب است. وقتی از آن‌ها می‌پرسید «اگر علاقه‌مند هستید، چرا آن‌را امتحان نمی‌کنید؟» از شنیدن پاسخ «حتما، چرا که نه؟» شگفت‌زده خواهید شد.
خبر خوب این که اگر اعتماد و صمیمیت کافی ایجاد کنید، نیازها را به‌دقت تشخیص دهید، یک ارائه منفعت‌محور شفاف تدارک ببینید و به تمامی اعتراضات مشتری احتمالی پاسخ دهید، فروش خود‌به‌خود به‌سوی قطعی‌شدن پیش می‌رود. این کار ساده، آسان و تقریبا از پیش تعیین‌شده است. هیچگاه از درخواست کردن نترسید.

قانون ۷: تکرار فروش و جذب مشتریان توصیه‌شده

این قانون، مهم‌ترین بخش فرایند فروش است. هدف همه کارهایتان باید مراقبت از مشتریان و حفظ آن‌ها به‌گونه‌ای باشد که منجر به خریدهای مجدد آن‌ها شده و باعث شود شما را به دوستان و آشنایان خود نیز توصیه کنند. با هر مشتری مانند مشتری میلیون‌دلاری برخورد کنید و فرض کنید که توانایی خرید حجم عظیمی از محصولات و خدمات شما را دارد و شما را به تعداد قابل‌توجهی از مشتریان احتمالی دیگر توصیه خواهد کرد.
به‌طور میانگین، هر‌کس سیصد نفر را به اسم می‌شناسد، این افراد می‌توانند دوستان، اقوام، معلمان، همکلاسی‌ها، همکاران، افرادی که در حیطه کاری خود با آن‌ها سرو‌کار دارید و یا معاشران شما مانند بانکدار یا حسابدار باشند.

فرض کنید تنها ۱۰ درصد افرادی که مشتریان شما می‌شناسند، مشتریان احتمالی محصولات یا خدمات شما باشند. پس اگر با مشتری خود به بهترین نحو برخورد کنید، او می‌تواند سی مشتری دیگر به شما معرفی کند. هر‌کدام از این سی مشتری نیز ۳۰۰ نفر را می‌شناسند و تقریبا ۱۰ درصد آن افراد نیز می‌توانند مشتریان احتمالی شما باشند.

پس می‌بینیم که خریدار محصولات و خدمات شما می‌تواند ظرف چند ماه آینده ۹۰۰ مشتری احتمالی دیگر برای شما به‌ارمغان آورد. آیا جالب‌توجه نیست؟ آیا این موضوع، در نحوه برخورد شما با مشتریانی که اکنون روبرویتان ایستاده‌اند، تفاوتی ایجاد نمی‌کند؟ امیدواریم این‌طور باشد.

فروش به مشتری معرفی‌شده به یک‌پانزدهم زمان، پول و انرژی لازم برای فروش تلفنی و یا فروش به یک مشتری جدید نیاز دارد. در خرده‌فروشی مواد مصرفی، وقتی مشتری راضی شما را به فردی توصیه می‌کند، ۹۵ درصد فرایند فروش قبل از اولین دیدار انجام شده است. توصیه شفاهی – اگر به‌طور منظم و اصولی  به‌کار گرفته شود – روشی بسیار قدرتمند برای رشد کسب‌و‌کار است.

درخواست برای ارجاع. «قابل توصیه بودن» کلید جذب مشتریان توصیه شده است. ارائه خدمات عالی و اطلاعات آموزشی به مشتری موجب می‌شود که با اطمینان شما را به دوستان، خانواده و آشنایان خود توصیه کند. وقتی از مشتریان خود مراقبت می‌کنید، آن‌ها راغب می‌شوند دوستان‌شان نیز از چنین تجربه لذت‌بخشی برخوردار شوند.

در هر فرصت ممکن درخواست ارجاع کنید. می‌توانید بگوئید: «مشتری گرامی، من واقعا علاقه‌مندم با افرادی مانند شما کار کنم، آیا افراد فوق‌العاده دیگری مانند خودتان می‌شناسید که شاید به محصولات و خدمات ما علاقه‌مند باشند؟»
چه کسی ممکن است به شما بگوید هیچ فرد‌فوق‌العاده دیگری را نمی‌شناسد؟
وقتی یک مشتری راضی، مشتری احتمالی جدیدی معرفی می‌کند، نتیجه کار را به مشتری معرف گزارش دهید و جزئیات را برای او تعریف کنید. مردم نسبت به آنچه به دوستان و آشنایان آن‌ها گفته‌اید و پاسخ آن‌ها، کنجکاوی بیش‌از‌حدی دارند.

وقتی مشتری ارجاعی خرید می‌کند، یک نامه تشکر و یا حتی یک هدیه برای فردی که او را معرفی کرده بفرستید. گزینه مورد‌علاقه من سبد هدیه‌ای پر از خوراکی‌های خوشمزه است. مردم همیشه از دریافت هدایا خوشحال می‌شوند و اگر قدردانی‌تان را به آن‌ها نشان دهید، احتمالا در آینده نیز شما را به دیگران توصیه خواهند کرد.
کتاب‌ها، مقالات، سی‌دی‌ها و برنامه‌های آموزش فروش بسیاری به این هفت گام فرایند فروش پرداخته‌اند. نکته مهم آن است که گاهی بهبودی کوچک در یک حوزه، منجر به موفقیت‌های بزرگ می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۷
محمد صفدر

فهرست عناوین  :

تعریف انبارو انواع انبار ،

تعریف انبارداری و اهداف آن،

اهم وظایف انبارداران و تعیین نقطه سفارش،

اهمیت چیدمان کالا در انبارداری،

انتخاب محل مناسب انبار،

بهداشت محیط انبار ها،

تهویه ونور درانبار،

نکات ایمنی دربهره برداری از انبار،

ثبت ورود وخروج کالا (سیستم اندیکس)،

اطلاعات مندرج درکاردکس انبار،

انبارگردانی  ،

اصطلاحات رایج در انبار گردانی

نحوه اجرای عملیات انبار گردانی

مراحل اجرای عملیات انبار گردانی

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۶
محمد صفدر
چگونه خود را برای مصاحبه آماده کنیم؟
ابتدا، باید در مورد شرکتی که از شما مصاحبه می‌کند تحقیق کنید. روش تحقیق این گونه است:

                                            
 

  •  به کتابخانه بروید و اطلاعات شرکت را استخراج کنید؛

  • از مراکز، فروشگاهها یا کارخانه‌های شرکت بازدید کنید تا نوع کار و سازمان را در عمل ببینید؛

  •  از اینترنت برای یافتن اطلاعات روزآمد استفاده کنید؛

  •  با افرادی که اطلاعاتی در خصوص شرکت دارند صحبت کنید و نظرشان را درباره شرکت جویا شوید.


دوم، برای آمادگی پرسش‌های زیر را از خود پرسیده و به آنها پاسخ دهید:

  •  آنچه که را از مسوولیت‌های شغل مورد نظر درک کرده‌اید توصیف کنید؛
  • چه مهارتها و توانایی‌هایی دارید که می‌توانید از عهده مسوولیت‌های این شغل برآیید و آیا فرصتی برای پیشرفت وجود دارد؟؛

  •  اصول اخلاقی کار خود را شرح دهید؛

  •  چه روشی را برای ارزیابی و پیاده‌سازی ایده‌ها و تصمیم‌های کاری اتخاذ می‌کنید؟ ؛

  • چگونه مسایل و موضوعاتی را که روزانه در کار با آنها مواجه می‌شوید حل می‌کنید؟ ؛

  • فکر می‌کنید اصلی‌ترین فشار کاری در چنین شغلی چه باشد؟ ؛

  •  چه روش یا استراتژیی برای برخورد با فشارهای کاری و زندگی اتخاذ می‌کنید؟ ؛

  •  چگونه با دیگر افراد حرفه‌ای در یک سازمان، تیم تشکیل می‌دهید؟ ؛

  • شرح دهید چرا یک تصمیم‌گیر اثربخش هستید؟ ؛

  •  فرصت‌هایی را که انتظار دارید این شرکت برای رشد شما ایجاد کند برشمرید؛

  •  چگونه مطالب کاری را ارایه می‌کنید یا سخنرانی می‌کنید؟ ؛

  • سبک کاری خود را شرح دهید.چرا شما یک فرد اثربخش برای سازمان هستید؟ ؛

  •  شرح دهید چگونه می‌توانید یک مشاور برای رییس خود باشید؟؛

  • در پست قبلی خود چه چیزی را اجرا یا پیشنهاد کردید که موجب رشد کسب و کار یا بهره‌وری شد؟ ؛

  •  دلایل اصلی ترک شغل قبلی چیست؟ ؛

  •  چه دانش و تجربه‌ای در پست‌های قبلی کسب کرده‌اید که می‌تواند در این شغل جدید مفید باشد؟ ؛

  •  بهترین استفاده از استعدادهای خود مربوط به کسب وکار را شرح دهید؟ ؛

  •  شرایط ناخوشایند یا استرس‌زا در محیط کار را چه مواردی می‌دانید و چگونه با آنها برخورد می‌کنید؟ ؛

  •  هدف شما از گرفتن این شغل جدید چیست‌؟ ؛

  •  اهداف و افکار درجه اول شما درباره خودتان و داشتن یک شغل چیست؟


سوم، علاوه بر تحقیق در مورد شرکت و آماده‌سازی خود برای مصاحبه، نکات زیر را به خاطر داشته باشید:
 

  •  آنچه که شما در مصاحبه نمی‌گویید مهم است؛

  •  از این شاخه به آن شاخه نپرید و به گونه‌ای صحبت نکنید که آشفته به نظر برسید. اما در همان حال، خیلی خلاصه‌گو و کم‌حرف نباشید تا مصاحبه کننده فکر کند شما تمایلی به ارایه اطلاعات ندارید؛
  •  خودتان باشید و آرامش داشته باشید و به خودتان فشار نیاورید؛

  •  از حرکات خود آگاه باشید. خیلی شل و ول هم‌چنین خیلی خشک ننشینید؛

  •  با مصاحبه کننده تماس چشمی داشته باشید اما به حد خیره شدن نباشد.


با آگاه بودن از نکات فوق، تحقیق از پیش در مورد شرکت و آماده‌سازی خود برای مصاحبه، شما بهترین شانس را برای ایجاد یک تأثیر مثبت در هنگام مصاحبه خواهید داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۳
محمد صفدر
پرسش‌هایی که هرگز نباید در مصاحبه شغلی پرسید
احتمال دارد در پایان یک مصاحبه شغلی، مصاحبه کننده از کارجو بپرسد چه پرسشی دارید! در این جا استخدام کننده در جستجوی دو موضوع است: اول آنکه؛ مصاحبه کننده می‌خواهد به کارجو کمک کند تا از شغل و شرکت درک بهتری بیابید، و به آنچه در ذهن دارید و کمتر آشکار است پاسخ دهد، همچنین با انواع پرسش‌هایی که مطرح می‌کند می‌خواهد دید بیشتری به وی بدهد.پرسش‌های اشتباه می‌تواند تأثیر خوب اولیه را در مصاحبه‌کننده از بین ببرد. از این رو مهم است پرسش‌های سنجیده ای در مورد شغل و سازمان مطرح شود.

                                                      مصاحبه شغلی

در این جا به 10 پرسش اشاره می‌شود که بایستی از طرح آن‌ها پرهیز شود:

1- شرکت شما چه کاری انجام می‌دهد؟

کارجو می‌تواند با کمی تحقیق به پاسخ این پرسش پی ببرد. در حالی که با طرح آن، این طور تلقی می‌شود که فردی ناپخته، بی‌انگیزه و تنبل است.

2-شرکت چه مزایایی ارائه می‌کند؟

در این مرحله نباید در این مورد پرسش شود و قطعاً نباید در مورد جزئیات مزایا از جمله کمک‌های پزشکی، پوشش درمانی برای دندانپزشکی، روزهای مرخصی و غیره سؤال شود. زمان این گونه پرسش‌ها هنگامی است که درباره جزئیات شغلی مذاکره می‌شود. در این مرحله پرسش‌ها بایستی پیرامون خود شغل و سازمان متمرکز باشد.

3-آیا می‌توانم ساعت 3 بعدازظهر پنجشنبه‌ها بروم؟

کارجو با شروع این گونه پرسش‌ها و طرح درخواست رفتارهای ویژه، پیش از آنکه حتی شغلی به دست آورد، به کارفرما این گونه القاء خواهد نمود که می‌خواهد مرتباً استثنائاتی برای خود قائل شود و یا اینکه درخواست کار در ساعات متفاوت و یا روزهای خاص و غیره برای خود دارد. اکنون وقت طرح چنین درخواست‌هایی نیست. وقتی به شما پیشنهاد کاری شد، آن گاه می‌توانید برای آنچه می‌خواهید مذاکره کنید.

4- آیا تست مواد مخدر می‌گیرید؟

با طرح این پرسش کارجو، درباره خود ابهاماتی را در ذهن کارفرما مطرح خواهد کرد.

5-می‌توانم نقشی در کار و... ایفا کنم؟ (کاری که به درخواست شغلی ارتباطی ندارد)

این سؤال مناسب نیست، زیرا ممکن است درباره فعالیت‌های اجتماعی رسانه‌ای آن شرکت،‌ هیجان زده باشید،‌ و یا از رویداد بزرگی که شرکت هر سال برگزار می‌کند، به هیجان بیاید، اما با توجه به اینکه این موضوعات به درخواست شغلی شما ارتباطی ندارد این گونه وانمود می‌شود که این رویدادها برای کارفرما نسبت به کاری که در واقع در حال انجام مصاحبه برای آن است،هیجان‌انگیزتر است.

6- آیا کارکنان از تخفیف در محصول شرکت برخوردار می‌شوند؟

این مرحله از گفتگو فقط در این خصوص است که آیا کارفرما برای کار در شرکت مناسب است یا نه. از این رو پاسخ به پرسش فوق‌الذکر بعید است تأثیری داشته باشد.

7-آیا در مورد من از معرف‌هایی که ذکر شده‌اند تحقیق می‌کنید ؟

اغلب کارفرمایان از معرف‌ها تحقیق می‌کنند. از این رو طرح این سؤال این‌گونه تلقی می‌شود که کارفرما چیزی برای پنهان کردن دارد.

8-چه مدت برای غذا وقت داده می‌شود؟

اگر تلقی شود که برای کارجو دور شدن از کار اهمیت بیشتری دارد تا خود شغل، تأثیر بدی از شما به جای می‌گذارد.

9-چرا باید در این شغل کار کنم؟

اگر کارجو خود نفهمیده است چرا برای مصاحبه حضور یافته است، مصاحبه‌کننده بعید است که بتواند چنین درکی به او بدهد.

10-مصاحبه مرا چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ این پرسش برای مصاحبه کننده روشن است، زیرا مصاحبه کننده خوب، برای بررسی گفتگوهای انجام شده،‌ وقت می‌گذارد، و کارجو را با سایر متقاضیان مقایسه می‌کند. بنابراین، مصاحبه شغلی را نباید با یک اظهار نابه‌جا به پایان رساند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۲
محمد صفدر

سوالات مربوط به خود مصاحبه شونده

 

بزرگترین نقاط ضعف شما چیست؟

وقتی از شما در مورد بزرگترین نقاط ضعف تان پرسیده می شود، راه های مختلفی ،از جمله بیان مهارت هایی که برای این شغل مورد نیاز نیستند، بیان مهارت های بهبود یافته خود و چرخش از موقعیت منفی به مثبت، برای پاسخ دادن وجود دارد.

مهارت های غیر ضروری
یک راه این است که مهارت ها و نقاط قوت کلیدی مورد نیاز برای موفق شدن در شغلی که برای مصاحبه آن آمده اید، را از قبل تحلیل کرده و کمبودهای خود را که تاثیری در موفقیت در این شغل ندارد مشخص کنید. برای مثال اگر برای شغل پرستاری به مصاحبه رفته اید، شما می توانید این نقطه ضعف خود را که در انجام سخنرانی های برای جمع ماهر نیستید را، به مصاحبه گر اعلام کنید. در این مورد شما باید روی نقطه قوت و توانایی خود در برقراری مطلوب ارتباطات دو نفره (با بیماران) تاکید کنید در حالی که مثالی بیانگرسختی سخنرانی در یک جمع بزرگ برای خود را نیز می آورید.

مهارت های بهبود یافته
 مورد دیگر بیان مهارت هایی است که در موقعیت شغلی قبلی خود، آنها را توسعه و بهبود داده اید. با این کار شما به مصاحبه گر نشان می دهید که در صورت لزوم شما می توانید پیشرفت کرده و مهارت های خود را توسعه دهید. شما می توانید سطوح شغلی اولیه خود را برای کارفرما بیان کرده و در مورد مراحل و مراتب سازمانی بعدی که در آنها رشد کرده اید و مهارت های  بهبود یافته خود طی آن، صحبت کنید.

تغییر جهت از موقعیت منفی به مثبت   
راه دیگر تغییر جهت از منفی به مثبت است. برای مثال حساسیت زیاد شما برای کامل کردن پروژه ها یا بررسی چندین باره هر مورد (آیتم) می تواند نقطه قوت شما به حساب بیاید. مثلا شما می توانید داوطلب پستی باشید که وظیفه بررسی انجام به موقع و کامل پروژه ها را برعهده دارد.
یادتان باشد از کلمه " نقطه ضعف " در پاسخ هایتان استفاده نکنید. شما همیشه هنگام مصاحبه روی مثبت ها تمرکز کنید.

تعدادی از نمونه پاسخ ها

  • وقتی روی پروژه ای کار می کنم، فقط نمی خواهم آن را مطابق با مهلت زمانی تمام کنم. در عوض ترجیح می دهم پروژه را به خوبی زودتر از موعد اجرا کنم.

  • داشتن نظم و قدرت سازماندهی خوب، بهترین نقطه قوت من نیست ولی من از یک سیستم مدیریت زمان استفاده می کنم که واقعا به مهارت های سازماندهی من کمک می کند.

  • من عادت داشتم در آخرین لحظه قرار ملاقات های هفته جاری را تنظیم می کردم ولی فهمیدم زمانبندی از قبل  بسیار بهتر و رضایت بخش تر است.

  • من در دوره دانشگاه با محاسبه و حساب و کتاب مشکل داشتم ولی با گذراندن چند دوره آموزشی و گرفتن مدرک آن، توانستم بر این مشکل غلبه کنم.

  • من عادت داشتم روی یک پروژه تا تکمیل کردن آن کار کنم و هیچ پروژه دیگری را قبل از آن شروع نکنم.  ولی حالا یاد گرفتم  که چطور همزمان روی چند پروژه کار کنم و فکر می کنم این کار باعث می شود من در هر کدام خلاق تر و موثرتر باشم.

 
 

بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟

«بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟» یکی از آسانترین سوالاتی است که در مصاحبه شغلی از شما پرسیده می شود. هنگام پاسخ دادن به این سوال، مهم است که درباره ویژگی هایی که صلاحیت شما را برای شغل مورد نظر افزایش می دهد، صحبت کنید. بهترین راه پاسخ گویی صحبت درباره مهارت ها و تجربیاتی است که مستقیما به شغل مورد تقاضای شما ارتباط دارد.

تعدادی از نمونه پاسخ ها

  • وقتی روی پروژه ای کار می کنم، فقط نمی خواهم که آن را در زمان تعیین شده تمام کنم، بلکه ترجیح می دهم آن را به بهترین شکل زودتر از موعد مقرر به اتمام برسانم.

  • من در هر فصل فراتر از اهداف و میزان تعیین شده، فروش می کردم و هر سال بابت آن پاداش دریافت می کردم.

  • مهارت های مدیریت زمان من عالی است و من فردی منظم، کارآ و در انجام کارها پیشرو و عالی هستم.

  • من به مهارت خود در برقراری ارتباط با مشتری و حل موقعیت های دشوار افتخار می کنم.

 
 

 شما چطور خودتان را توصیف می کنید؟

قبل از مصاحبه به پاسخ هایی برای سوال « شما چطور خودتان را توصیف می کنید؟» فکر کنید. در پاسخ های خود موقعیت شغلی مورد نظرتان، فرهنگ سازمانی شرکت و محیط کار را در نظر بگیرید. جواب تان باید به مناسب نشان دادن شما برای این شغل و این شرکت از نظر مصاحبه گر کمک کند.

تعدادی از نمونه پاسخ ها

 

  • من یک فرد اجتماعی ام. واقعا دوست دارم با تعداد زیادی از افراد مختلف ارتباط داشته و کار کنم.

  • من یک فرد کمال گرا هستم. به همه جزئیات توجه کرده و دوست دارم مطمئن شوم که همه چیز دقیقا درست است.

  • من یک فرد متفکر خلاقم. دوست دارم راه حل های مختلف برای حل مسایل پیدا کرده و ذهن بازی در یافتن بهترین راه انجام کار دارم.

  • من فردی کارآ و کاملا سازمان یافته ام. این من را قادر می سازد تا حد امکان برای شغلم مولد و پربار باشم.

  • من از حل مسایل و یافتن عیوب لذت می برم و به موقع به مسایل رسیدگی می کنم.


 

یک هفته کاری معمول خود را توصیف کنید؟

 مصاحبه کنندگان از فرد متقاضی انتظار دارند درباره آنچه در کار خود انجام می دهند، با جزئیات توضیح دهند. قبل از پاسخ دادن، موقعیت شغلی ای که برای مصاحبه آن آمده اید و نحوه ارتباط دادن شغل های قبلی تان با آن را بررسی کنید. هر چه بیشتر بتوانید تجربیات قبلی تان را به شغل مورد نظر ارتباط دهید، در پاسخ گویی به سوالات موفق تر خواهید بود.

واضح است که صحبت کردن درباره فعالیت های غیرکاری ای که در ساعات اداری خود انجام می داده اید، مطلوب نیست. هرچند برخی متقاضیان این اشتباه را کرده و درباره فعالیت هایی مانند رساندن فرزند خود به مدرسه یا رفتن به باشگاه ورزشی که منجر به تاخیر در وظایف کاری آنها شده - در پاسخ به این سوال مصاحبه- صحبت کرده اند.  

در پاسخ خود روی کارتان تمرکز کرده و به مصاحبه کننده نشان دهید که فردی سازمان یافته (مثال: اولین کاری که در روز کاری اول هفته انجام می دهم، چک کردن پیغام ها و ایمیل ها و برنامه ریزی برای فعالیت های هفتگی ام می باشد.) و کارآ هستید.



 

 آیا شما خودتان را موفق می دانید؟ چرا؟

اگر در مصاحبه شغلی از شما پرسیده شد که آیا خود را فرد موفقی می دانید و چرا، مصاحبه گر می خواهد بداند شما در موقعیت های قبلی خود چه عملکردی داشته اید. شما نباید خودتان را به طور کلی موفق معرفی کنید بلکه باید بدانید که این سوال شروع بحثی در مورد خصوصیات حرفه ای است که دارید و به آن افتخار می کنید یا در مورد برجستگی خاصی است که در یکی از شغل های قبلی خود داشته اید.

آسان ترین بخش پاسخ شما، این موضوع است که شما خودتان را موفق اعلام می کنید. باید با اطمینان به مصاحبه کننده نگاه کرده و با اعتماد به نفس صحبت کنید. وظیفه چالشی تر شما این است که از ادعای خود دفاع کنید.

شما باید رزومه خود را همراه داشته باشید تا در صورت نیاز به آن مراجعه کرده و برای بیان عنوان موفقیت هایتان ،هر چند کوچک، از آن کمک بگیرید.  برای بیان موقعیت ها یا چالش هایی که با آن روبرو بوده اید، مهارت ها و دانشی که در آن قوی هستید و نتایج مثبتی را برای شما به ارمغان آورده است، آماده باشید.

الزامات هدف های شغلی خود را تجزیه و تحلیل و مشخص کنید و روی دارایی های خود ، که مطابق با ویژگی های لازم برای احراز شغل مورد نظرتان است، تمرکز کنید.در کنار موفقیت های شغلی، شما می توانید موفقیت های فردی خود، از جمله یک پدر یا مادر نمونه بودن یا  قهرمان ورزشی بودن، را نیز بیان کنید.



 

آیا با دیگران خوب و راحت کار می کنید؟

با این سوال شرکت ها می خواهند بدانند چطور شما به خوبی با دیگران کار می کنید و شما باید چیزی بیشتر از این جواب که از کار کردن با دیگران لذت می برید - که یک پاسخ استاندارد و رایج است – به آنها بگویید.

پاسخ این سوال یکی از مهارت های نرم شما را نشان می دهد. این مهارت مهمی است حتی اگر در شغل تان نیاز نباشد که ارتباط زیادی با دیگران داشته باشید زیرا این مهارت جزء رفتارهای حرفه ای و شخصی اساسی است. شرکت ها هنگام استخدام در کنار مهارت های سخت (ویژگی های فنی و حرفه ای لازم برای شغل) به مهارت های نرم (از جمله ارتباط با دیگران) هم توجه زیادی دارند.

کارفرماها نمی خواهند افرادی را استخدام کنند که در ارتباط با آنها دچار مشکل شوند زیرا این افراد در محیط کار مشکلات و تعارضات زیادی را بوجود می آورند. این می تواند به این معنا باشد که افرادی که مهارت های ارتباطی قوی نداشته باشند، حتی اگر از توانایی های فنی خوبی نیز برخوردار باشند، در اکثر شرکت ها نمی توانند استخدام شوند.

گسترش پاسخ خود
کارجویان اغلب در پاسخ به این سوال می گویند که " از ارتباط با دیگران لذت می برند " و توضیح بیشتری نمی دهند. هرکسی می تواند بگوید که با دیگران به خوبی کار می کند ولی اثبات این به مدیران استخدامی مهم است.

چطور می توانید از دادن یک پاسخ ناقص دوری کنید در حالی که اثبات کنید که توانایی ارتباطی لازم برای شغل مورد نظر (و یا حتی بیشتر از آن) را دارید؟ شما چه کاری می کنید که فردی مناسب در کار هستید؟ اینها چیزی است که کارفرما می خواهد بداند.

این مهم است که به کارفرمای خود بفهمانید چه مهارت هایی دارید و با زدن مثال هایی از زندگی واقعی خود، نشان دهید چگونه از آنها در محیط کار استفاده می کنید.

کلیدهای پاسخگویی به سوالات
کلید اول این است که انواع ارتباطات و تعاملاتی که برایتان جذاب است یا در آن مهارت دارید را مشخص کنید. علاوه بر مشخص کردن اینکه چطور با مدیران، همکاران، مشتریان و سایرین به خوبی کار می کنید، شما باید در مورد کارهایی که در حین این تعاملات انجام می دهید، صحبت کنید. این هم مثال هایی در این مورد :

  • انگیزه بخشی به زیردستان به منظور افزایش عملکرد

  • توسعه توافقات با مشتریان و تعیین ترجیحات آنها در مورد محصولات و خدمات

  • توجه به نیازهای مشتریان

  • حل تعارضات موجود بین کارکنان یا مشتریان

  • رسیدگی صبورانه و خلاقانه به شکایات مشتریان

  • و ...

کلید بعدی در یک مصاحبه موفق این است که مثال هایی از موقعیت های کاری ای که شما از مهارت های ارتباط با دیگران خود استفاده کرده اید برای مصاحبه گر بیاورید. مثال هایی را بیان کنید که کارفرما متقاعد شود که شما واقعا این نقاط قوت را دارید.

مثال های شما باید چگونگی، زمان و محلی که از مهارت ها و علایق خود استفاده کرده اید و نتایجی که گرفته اید را نشان دهد. البته توجه داشته باشید مهارت ها و علایقی را بیان کنید که به شغل مورد تقاضای شما ارتباط داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۸
محمد صفدر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۴
محمد صفدر
رتبه کسب شده :

مدیریت فروش از مباحثی است که در سالهای اخیر مطرح شده و بیشتر به برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل نیروی فروش تاکید می کند.

برای درک و اهمیت مدیریت فروش، ابتدا باید مشخص کرد فروش چیست ؟

فروش عبارتست از کمک کردن به مشتری به منظور خرید چیزی که آنرا برای رفع نیازهای خود می خواهد. فروش عبارتست از فرآیندی که دارای سه مرحله زیر است:

1.درک نیازهای مشتری

2.ارائه راه حلی برای رفع این نیازها

3.کسب رضایت مشتری

کالاها و خدمات توسط شرکتها تولید شده و روانه بازار می گردند و با انجام عملیات فروش توسط فروشندگان بدست خریداران رسانده می شوند. فروشندگان نقش پل ارتباطی بین تولید کننده و مصرف کننده را بازی می کنند، لذا فعالیتهای فروشندگان می‌بایست توسط مدیران فروش به نحوی مقتضی، برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل شود.

 

وظایف مدیر فروش چیست؟

اساساً وظایف مدیر فروش نیز همانند هر مدیر دیگری شامل برنامه ریزی، سازماندهی، گزینش نیروی انسانی و انگیزش، هدایت و کنترل نیروهای تحت سرپرستی خود می باشد.

مدیر فروش باید اهداف فروش را مشخص کند و این اهداف را با اهداف بازاریابی و اهداف کل شرکت هماهنگ سازد. بعبارت دیگر، اهداف بازاریابی شرکت به اهداف فروش تبدیل می شوند. اهداف فروش نیز حجم فروش را با توجه به هر خط تولید تعیین می کند. اهداف فروش را می توان برحسب مبالغ فروش یا واحدهای فروش رفته تعیین کرد. این اهداف را می توان برحسب مناطق فروش، انواع مصرف کنندگان و دوره های زمانی نیز تقسیم بندی کرد. بعلاوه اهداف را می بایست همواره ارزیابی، نظارت و کنترل کرد و در صورت لزوم آنها را تعدیل نمود، تا از طریق فروش، سودکافی حاصل گردد.

مدیر فروش همچنین بخشی از اوقات خود را جهت رسیدگی به موارد زیر اختصاص می دهد.

1)  گزینش و استخدام افراد مورد نیاز برای تکمیل نیروی فروش

2)فراهم نمودن امکانات جهت آموزش کافی برای نیروی فروش خود

3)اطمینان از اینکه سیاستها و برنامه های حقوق و دستمزد موجب انگیزش جهت فروش بیشتر در پرسنل فروش می شود.

4)  ارزیابی هر چند وقت یکبار از عملکرد نیروی فروش

در زیر هر یک از وظایف مدیران فروش را به تفکیک در حوزه عملیات مدیریت فروش مورد بررسی قرار گرفته است.

  برنامه ریزی

مدیران فروش در عملیات خود ابتدا بایستی به برنامه ریزی فروش بپردازند. فرایند برنامه ریزی عبارتست از مجموعه ای از تصمیمات به هم پیوسته که در نهایت تصویر تمام نمایی از مراحل عملیات به دست می دهد. البته لازم به یادآوری است که برنامه ریزی فروش باید به دقت با برنامه ریزی کلی شرکت هماهنگ و در قالب چهارچوب آن باشد.

اهمیت برنامه ریزی به معنای تفکر پیشاپیش و پیش بینی راه حلهای احتمالی آینده است. یکی از اهرمهای عالی برنامه ریزی فروش که مورد استفاده مدیران فروش می تواند قرار گیرد، تدوین بودجه دقیق فروش و هزینه های توزیع و فروش، تعیین مناطق فروش و ایجاد سهمیه های فروش برای فروشندگان می باشد. برای تدوین بودجه فروش می بایستی مدیران فروش دست به پیش بینی فروش بزنند.

پیش بینی فروش یک تخمین از فروش های نقدی یا واحدهای فیزیکی بر پایه یک دوره زمانی معین در آینده تحت یک برنامه بازاریابی طراحی شده و مجموعه مفروضاتی از شرایط و عوامل محیطی می باشد. اساساً پیش بینی و بودجه فروش پایه و اساس تمامی برنامه ریزی های عملیاتی یک شرکت را تشکیل می دهد

سازماندهی

دومین وظیفه مدیر فروش سازماندهی است که کاری بس دشوار و حساس و نسبت به مسائل موجود در فعالیتهای تجاری و بازرگانی، نیازمند دانش و تجربه بالا است. سازماندهی در صورتی به درستی انجام می شود، که فرایند طرح ریزی به دقت انجام شده و اهداف شرکت بطور اعم و اهداف بخش فروش بطور اخص مشخص شده باشد.

مدیر فروش باید به خوبی بخش خود را سازماندهی کند تا به نحو مطلوب و موثری وظایف متعدد و متنوع بخش فروش به انجام رسد. زمانی که ساختار سازمانی بخش فروش به خوبی طراحی شود، خطوط گزارش دهی و روابط کاری، مسئولیتها و اختیارات، تفویض اختیار، روشها وکنترل ها مشخص خواهد شد. مجموع این عوامل موجب می گردد تا تیم فروش با یکدیگر به خوبی همکاری نموده و در جهت اهداف شرکت به نحو موثری حرکت نمایند.

  تامین نیروی انسانی

فروش عملی است که به نیروی انسانی نیاز دارد و خدمات کامپیوتری نمی تواند آنرا از انسان بی نیاز کند. چنانچه قرار باشد عملیات فروش به نحو مطلوبی صورت گیرد، در درجه اول توانائی ها، دانش، معلومات و کوشش جمعی افراد استخدام شده در بخش فروش اهمیت می‌یابد.

موفقیت آمیز بودن عملیات فروش به انتخاب و گزینش صحیح فروشندگان بستگی دارد و بنابراین مدیر فروش باید به امر انتخاب و به کارگیری، آموزش و سیستم پرداخت حقوق و مزایای فروشندگان توجه زیادی مبذول دارد. مدیر فروش برای تامین نیروی انسانی مورد نیاز به برنامه ریزی نیاز دارد تا از طریق آن بتواند نیروی متخصص مورد نیاز خود را به نحو مطلوب انتخاب کند

یکی از مسائل مهم در برنامه ریزی نیروی انسانی، مسئله آموزش نیروی انسانی است. مدیران فروش با برگزاری دوره های آموزشی مختلف سعی می کنند که شناخت فروشندگان از ساختار شرکت، محصولات، اهداف و برنامه ها، مشتریان و شیوه های فروش افزایش یابد.

  هدایت

وظیفه دیگر مدیر فروش، اداره و مدیریت بر نیروی فروش است. او باید نیروهای انتخاب شده برای پست های مختلف بخش فروش را به گونه ای هدایت کند که به نحو مطلوبی انتظارات شرکت را تحقق بخشند.

اصولا مدیران فروش با تخصیص مناطق فروش و سهمیه فروش برای فروشندگان می توانند فرایند عملیات فروش آنها را هدایت کنند.

مناطق فروش عبارتست از حوزه جغرافیایی تخصیص داده شده به فروشنده جهت انجام فعالیتهای فروش. سهمیه فروش نیز عبارتست از تخصیص بخشی از فروش کل شرکت به یک فروشنده یا یک منطقه خاص.

  کنترل

برای اطمینان از اینکه فعالیتهای نیروی فروش در چهارچوب برنامه ریزی انجام شده صورت می پذیرد، از عنصر کنترل در فرایند مدیریت فروش استفاده می شود. کنترل به معنای مقایسه نتایج بدست آمده با نتایج مورد انتظار و بررسی علل مغایرت آنها است.

 

فرآیند مدیریت فروش

بطور کلی فرایند مدیریت فروش شامل 5 مرحله زیر است:

1-تعریف و ایجاد پایگاه اطلاعاتی به منظور جمع آوری اطلاعات مربوط به فروش

در این گام با مطالعه داده های مربوط به فروش محصولات مختلف شرکت، پایگاه اطلاعاتی تعریف و ایجاد می شود. در این پایگاه کلیه اطلاعات لازم جمع آوری می شود.

2-تحلیل اطلاعات و بدست آوردن روندهای مختلف

در این مرحله با انجام تحلیل های مختلف بر روی داده های فروش روندهای مختلف بدست می آید. در این گام از تکنیک های مختلف آماری جهت تحلیل اطلاعات استفاده می شود.

3-پیش بینی فروش های آتی براساس روندهای قبلی

در اینجا براساس روندهای قبلی، میزان فروش های آتی تخمین زده می شود. اهداف بازاریابی شرکت نیز در تعیین این میزان دخیل می باشند.

4-تعیین سهمیه و مناطق فروش

در این گام بازار هدف شرکت به مناطق مختلف تقسیم شده و بر اساس این مناطق سهمیه فروش تعیین خواهد شد.

5- تعیین تعداد فروشندگان و عاملین فروش

در مرحله پایانی تعداد فروشندگان و عاملین فروش بر اساس سهمیه های فروش تعیین می شوند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۱۵
محمد صفدر